به گزارش رسانه فرهنگ شهروندی؛ شهرام فرضی، مدیر گروه مسئولیت اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران، در این مقاله تحلیلی که در نشریه پیام ما منتشر شده، با نگاهی جامعهشناختی و انتقادی به پیامدهای اجتماعی، زیستمحیطی و اخلاقی صنایع استخراجی در ایران میپردازد.
او با تأکید بر مسئولیتهای فراموششده دولت و نقش ظاهرسازانه بسیاری از پروژههای CSR، به نقد عملکرد شرکتهای استخراجی و سیاستگذاریهای ناقص در مناطق محروم میپردازد و با نمونهای عینی از تخریبهای زیستمحیطی در کلاردشت، اهمیت توجه به اخلاق حرفهای و حقوق جوامع محلی را برجسته میسازد.
متن این مقاله به شرح زیر است:
پیشدرآمد
صنایع استخراجی و از جمله استخراج نفت، گاز و مواد معدنی، ستون فقرات اقتصاد ایران را تشکیل میدهند. این صنایع با بهرهمندی از 7 درصد از ذخایر معدنی جهان، نقش کلیدی در اشتغالزایی، تأمین درآمدهای ارزی و توسعه صنعتی دارند. این فعالیتها که اغلب در مناطق دوردست و کمبرخوردار انجام میشوند، پیامدهای عمیق اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی بر جوامع محلی دارند. وجود ثبات اجتماعی برای بهرهبرداری از منابع طبیعی، نیاز به نیروی کار و استفاده از زیرساختهای محلی، ارتباط میان صنایع استخراجی و جوامع میزبان را به "ضرورتی استراتژیک" تبدیل کرده است. اما این ضرورت اغلب با دیدگاهی از بالا به پایین و یکسویه همراه است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بهویژه در اصول سوم، بیستونهم، چهلوسوم و پنجاهم بر وظایف دولت در زمینه رفع تبعیض، تأمین عدالت اجتماعی، توسعه عادلانه مناطق محروم و حفاظت از محیطزیست تأکید دارد. اصل سوم دولت را موظف کرده است تا "رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینههای مادی و معنوی" را تضمین کند. اصل بیستونهم بر تأمین خدمات بهداشتی، درمانی و آموزش تأکید دارد. اصل چهلوسوم بر ایجاد اشتغال و رفع فقر تمرکز میکند و اصل پنجاهم حفاظت از محیطزیست را وظیفهای عمومی و دولتی میداند و هرگونه فعالیتی که به تخریب غیرقابل جبران محیطزیست منجر شود را ممنوع میکند (قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران, 1358). مغفول ماندن اجرای این اصول و وجود محرومیتهای مناطق دوردستی که میزبان پروژههای استخراجی هستند را میتوان به مثابه نشانهای آشکار از ضعف دولت در انجام وظایف ذاتیاش تلقی کرد. چرا که اگر دولت به وظایف خود عمل میکرد و جوامع محلی از نظر اقتصادی، اجتماعی و آموزشی توانمندتر بودند، به خدمات نمایشی شرکتهای استخراجی در قالب مسئولیت اجتماعی شرکتی(CSR) وابسته و نیازمند نمیبودند. این وابستگی- که اغلب با تصرف منابع طبیعی و تهدید معیشت روزمره جوامع محلی همراه است- با وعدههایی مانند اشتغال و همچنین بهبود زیرساختهای ارتباطی، درمانی و آموزشی، جوامعِ محلی گرفتار را در موقعیتی آسیبپذیر قرار داده و از قدرت چانهزنی آنها میکاهد.
پشت پرده مسئولیت اجتماعی: مشروعیتسازی در سایه خیرخواهی
اسلاوی ژیژک و دیوید هاروی نقدهایی را به این نوع از ایفای مسئولیت اجتماعی شرکتی وارد کردهاند. ژیژک استدلال میکند CSR بهعنوان یک "ماسک اخلاقی" برای سرمایهداری عمل کرده تا با اقدامات نمایشی مانند ساخت مدارس یا درمانگاهها، شکافهای ساختاری و نابرابریهای ذاتی نظام سرمایهداری را پنهان کند(Žižek,2009) . این اقدامات، اگرچه ممکن است خیرخواهانه به نظر برسند، اما اغلب برای کاهش مقاومت جوامع محلی و مشروعیتبخشی به بهرهکشی از منابع طبیعی و نیروی کار آنها طراحی میشوند. به گفته ژیژک،CSR به جای رفع ریشههای نابرابری به شرکتها اجازه میدهد بدون ایجاد تغییر اساسی در ساختارهای ناعادلانه، تصویر مثبتی در اذهان عمومی بسازند. دیوید هاروی نیز تأکید دارد که این مفهوم اغلب به ابزاری برای "انباشت از طریق سلب مالکیت" تبدیل میشود. شرکتها با ارائه پروژههای نمایشی، منابع طبیعی و نیروی کار جوامع محلی را با کمترین هزینه تصاحب میکنند و این در حالی است که اقدامات موسوم به مسئولیت اجتماعی در مقایسه با سودهای کلان آنها ناچیز است (Harvey,2005). مطالعات نیز نشان میدهد (Banerjee,2008) در حالی که مسائل ساختاری مانند حق مشارکت یا جبران خسارت نادیده گرفته شدهاند، پروژههای CSR بهجای تمرکز بر حقوق واقعی جوامع محلی، بر فعالیتهای نمایشی و کوتاهمدت مانند احداث مدرسه یا توزیع بستههای معیشتی تمرکز داشتهاند. استاندارد ملی ایران به شماره 22910، با عنوان "مسئولیت اجتماعی و خیر همگانی- راهنما"، به شرکتها توصیه میکند در برابر تأثیرات فعالیتهایشان بر جامعه و محیطزیست پاسخگو باشند. اما عمل به این استاندارد که از ایزو 26000 الگو گرفته، الزامی نیست و به همین دلیل ایزویی است که گواهینامهای هم برای آن صادر نمیشود. پس، از یکسو صرفاً در قامت یک توصیه باقی میماند و از سوی دیگر دست شرکتها را باز میگذارد تا بدون تضمین انطباق با مفاد این استاندارد، بر اقدامات سلیقهای خود عبای CSR بپوشانند و بر دوش جوامع محلی منت بگذارند.
آوارِ ماندگار
شاید مهمترین آسیب صنایع استخراجی، تضعیف فرهنگ جوامع محلی در کوتاه مدت و ماندگاری پیامدهای زیستمحیطی آن در بلندمدت باشد. در چنین شرایطی، حتی اگر قانون چنین الزامی را تعیین نکرده باشد، اخلاق حرفهای ایجاب میکند شرکتها مسئولیت عواقب اقدامات خود را بپذیرند (Crane et al.,2019). اخلاق محیطزیستی در این زمینه بر اصل عدم آسیبرسانی تأکید دارد: شرکتها موظفاند تا حد ممکن آسیبی وارد نسازند و آسیبها را به حداقل رسانده و جبران کنند. در ایران نیز چارچوبهای قانونی مشخصی برای الزام شرکتهای استخراجی به رعایت حقوق جوامع محلی اغلب وجود ندارد یا بهدرستی اجرا نمیشوند. این امر نقض صریح اصل پنجاهم قانون اساسی است که هرگونه فعالیت منجر به تخریب غیرقابل جبران محیطزیست را ممنوع میداند. به همین دلیل، نقش اخلاق بهعنوان یک مرجع مکمل و گاه جایگزین قانون برجسته میشود. اصولی چون انصاف، احترام به کرامت انسانی، شفافیت و پاسخگویی، میتوانند بهعنوان معیاری برای سنجش عملکرد شرکتها مدنظر قرار بگیرند، حتی اگر الزام حقوقی نداشته باشند (Garriga & Melé, 2013).
در اینجا به عنوان نمونهای عینی از این تخریبها، اقدامات شرکت سنگ تزیینی کلاردشت بواسطه تجربهی زیسته نگارنده، بررسی میشود. گاه اقدامات چنان مخربند که آثار عمیقشان گاه تا سدهها میتواند ماندگار باشد. چناننکه زخمهای این شرکت همچنان بر پیکره محیطزیست بیهمتای دره رودبارک، خوشاکش، اکاپل، امیرچشمه، آبشار اکد، بریر، ونداربن، خرمدشت و ... سر باز میکند و جان را میآزارد. فعالیتهای این شرکت نهتنها چهره این مناطق را برای همیشه تغییر داده، بلکه بخش مهمی از تاریخ باستانی منطقه را نیز نابود کرده است (کلارنا, 1399). این شرکت، از زیرمجموعههای شرکت سرمایهگذاری تأمین اجتماعی، فعالیت خود را از سال 1368 تحت مالکیت شرکت متروی تهران برای تأمین سنگ موردنیاز متروی تهران آغاز کرد. بر اساس گزارش رئیس اداره منابع طبیعی کلاردشت، هیچ سابقه روشنی از اظهارنظر کارشناسی برای صدور مجوز اکتشاف یا بهرهبرداری وجود نداشته است (روزنامه ایران, 1388) و این شرکت بدون انجام ارزیابی اثرات زیستمحیطی (EIA) و بهصورت خودسرانه به تغییر مسیر جادهها، ساخت ابنیه غیرمجاز به مساحت 32,151 متر مربع و تخریب دامنههای علمکوه و تخت سلیمان اقدام کرده است. ساخت جادههای بدون برنامه و صرفاً بر اساس سلیقه رانندگان بولدوزر، به رانش زمین و افزایش خطر سیل در منطقه لتیکمر منجر شد. این جادهها همچنین دستِ شکارچیانِ حیاتِ وحش، قاچاقچیان اشیاء تاریخی، زمینخوارانِ فرصتطلب و ناآگاهانِ از بیخبرکنِ گونههای گیاهی را باز گذاشت تا غارت میراث طبیعی، تاریخی و فرهنگی به سهولت انجام شود. این جادههای شوم -که کسی نمیداند با هدف استحصال سنگ گرانیت صورت گرفته یا تصرف آثارِ باستانی- مسیر هجوم بیسابقه کوهنوردان به دشت هسارچال را به همراه داشت و فرسایش عمیق خاک و تخریب پوشش گیاهی کوهستان را در پی داشته است. دهکده ونداربن که پیش از این، تنها یک چایخانه بود که زندهیاد درویش، اجاق آن را گرم نگه میداشت، اکنون به دهکدهای تبدیل شده که خوشنشینانش نه تنها حریم کیفی (200 متر) که حتی حریم کمی (15 متر) رودخانه سردآبرود را رعایت نکردهاند و اکنون ونداربن با میراث ویرانگر شرکت یادشده و فشار توسعه بیرویه در معرض نابودی است. در واقع تلاشهای فرصتطلبانهای هم مانند ایجاد فرصتهای شغلی محدود، اقدامات عمرانی و کمکهای نمایشی، عملیاتی برای وابسته و ساکت کردن مردم محلی در برابر تخریبهای گسترده آن شرکت بود. نتیجه آنکه فقدان نظارت دولتی، اعطای مجوزهای غیرقانونی و بیتوجهی به اعتراضات جامعه محلی، مناطق غربی کلاردشت را به "سرزمینی سوخته" تبدیل کرد (کلارنا، 1399) .
اخلاق مشارکت و کسب رضایت آگاهانه و آزاد جوامع محلی
جوامع محلی حق دارند در تصمیمگیریهایی که بر زندگی و سرزمینشان اثر میگذارد، نقشی فعال داشته باشند. این مشارکت باید شفاف، مستمر و مبتنی بر اعتماد باشد. برای تحقق این امر، شرکتها باید پیش از آغاز هر پروژه، با جوامع محلی وارد گفتوگو شوند. این گفتوگوها باید شامل جلسات عمومی، اطلاعرسانی به زبان ساده و پاسخ به نگرانیهای مردم باشد. شرکتهای استخراجی برای ایجاد مشارکت پایدار و اخلاقمدارانه میتوانند از راهکارهای زیر بهره ببرند:
شناخت عمیق جوامع محلی: اولین گام، شناخت دقیق فرهنگ، نیازها و دغدغههای جوامع محلی است. تیمهای حرفهای باید با حضور مستقیم و گفتوگو با ساکنان، تأثیرات احتمالی پروژه را بر معیشت، کشاورزی، منابع آبی و زیرساختهای محلی بررسی کنند.
تشکیل کمیتههای مشترک: تشکیل کمیتههایی با حضور نمایندگان جوامع محلی شامل زنان، جوانان و ریشسفیدان، مشارکت واقعی را تضمین میکند. این کمیتهها میتوانند در تصمیمگیریهایی مانند طراحی مسیر جادهها، اولویتبندی پروژههای توسعهای، یا نظارت بر اثرات زیستمحیطی نقش داشته باشند. تجربه یک شرکت معدنی در پرو نشان میدهد که چنین کمیتههایی نهتنها تعارضات را کاهش میدهند، بلکه اعتماد اجتماعی و پایداری پروژه را افزایش میدهند (López et al.,2017).
توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی: شرکتها میتوانند در کنار انجام وظایف قانونی و اخلاقی خود، با سرمایهگذاری در زیرساختهای محلی مانند مدارس، مراکز بهداشتی و جادهها، به بهبود کیفیت زندگی جوامع کمک کنند و این سرمایهگذاریها باید بر اساس اولویتهای تعیینشده توسط خود مردم انجام شود. برای مثال، حمایت از تعاونیهای زنان یا آموزش مهارتهای فنی به جوانان میتواند به توانمندسازی اقتصادی منجر شود، بدون اینکه به وابستگی به شرکتها بینجامد.
استفاده از فناوریهای سبز و مدیریت مسئولانه منابع: با توجه به تأثیرات زیستمحیطی صنایع استخراجی، استفاده از فناوریهای سبز مانند سیستمهای بازچرخانی آب، انرژیهای تجدیدپذیر و روشهای استخراج کمکربن میتواند پایداری پروژهها را افزایش دهد.
آموزش و پایش زیستمحیطی: جوامع محلی میتوانند در فرآیند ارزیابی اثرات زیستمحیطی (EIA) و پایش مستمر آلودگیها مشارکت کنند. دانش بومی آنها درباره منابع آبی، پوشش گیاهی و اکوسیستمهای محلی میتواند دقت این ارزیابیها را افزایش دهد. آموزش کودکان و نوجوانان در زمینه حفاظت از محیطزیست نیز فرهنگ پایداری را نهادینه میکند.
جهانی که در آن توسعه بدون اخلاق، پذیرفتنی نیست:
مشارکت جوامع محلی در پروژههای استخراجی نهتنها یک ضرورت استراتژیک، بلکه یک تعهد اخلاقی است. برخی از کشورها گامهایی جدی در جهت اخلاقیتر کردن صنایع استخراجی برداشتهاند. مشارکت واقعی جوامع محلی در پروژههای استخراجی، نهتنها یک استراتژی برای موفقیت پروژه، بلکه یک اصل اخلاقی است. بر اساس اصول حقوق بشر و استانداردهای بینالمللی مانند UN Global Compact (2010) و اصل "رضایت پیشینی، آگاهانه و آزاد" (Free, Prior and Informed Consent – FPIC,2007) ،در کانادا، شرکتها ملزم به جلب رضایت بومیان پیش از آغاز پروژهاند. در شیلی و پرو، نهادهای مستقلی برای ارزیابی اثرات اجتماعی و اخلاقی طرحهای معدنی شکل گرفتهاند (OECD, 2017) . در ایران نیز میتوان با بهرهگیری از این تجربهها، چارچوبی اخلاقمحور و مبتنی بر شفافیت، گفتوگو و پاسخگویی تدوین کرد. استخراج مسئولانه، فراتر از بهرهبرداری از منابع زمین، به معنای افزودن امید، توانمندی و فرصت به زندگی جوامع محلی است. شرکتها و صنایع استخراجی، نهتنها باید به قوانین و مقررات پایبند باشند، بلکه باید خود را در برابر وجدان عمومی و جوامع محلی نیز پاسخگو بدانند.
مشارکت جوامع محلی در پروژههای استخراجی، یک ضرورت استراتژیک و تعهد اخلاقی است. اصول حقوق بشر و استانداردهای بینالمللی مانند UN Global Compact (2010) و اصل رضایت آزادانه، آگاهانه و پیشین (FPIC, 2007) بر جلب رضایت جوامع محلی تأکید دارند. تجربههایی مانند الزام شرکتها به کسب رضایت بومیان در کانادا و تشکیل نهادهای مستقل ارزیابی در شیلی و پرو (OECD, 2017) نشاندهنده موفقیت این رویکرد است. در ایران، ما نیازمند بازتعریف مفاهیم هستیم و تدوین چارچوبی قانونی و اخلاقمحور مبتنی بر شفافیت و پاسخگویی میتواند توسعه پایدار را محقق کند. تنها در صورتی میتوان از استخراج مسئولانه و پایداریِ توسعه سخن گفت که با احترام به حقوق جوامع محلی و حفاظت از محیطزیست، به خودباوری و توانافزایی اجتماع محلی بیانجامد.
منابع
Banerjee, S. B. (2008). Corporate social responsibility: The good, the bad and the ugly. Critical Sociology, 34(1), 51–79.
Bebbington, A., Humphreys Bebbington, D., & Bury, J. (2018). Political ecologies of extractive industries in Andean Latin America. European Review of Latin American and Caribbean Studies, (103), 5–27.
Crane, A., Matten, D., & Spence, L. (2019). Business ethics: Managing corporate citizenship and sustainability in the age of globalization. Oxford University Press.
Garriga, E., & Melé, D. (2013). Corporate social responsibility theories: Mapping the territory. Journal of Business Ethics, 53(1), 51–71.
Harvey, D. (2005). A brief history of neoliberalism. Oxford University Press.
López, J., Bebbington, A., & Humphreys Bebbington, D. (2017). Political ecologies of extractive industries in Andean Latin America. European Review of Latin American and Caribbean Studies, (103), 5–27.
OECD. (2017). Responsible business conduct in the extractive industries. Organisation for Economic Co-operation and Development.
Žižek, S. (2009). First as tragedy, then as farce. Verso.
روزنامه ایران. (1388). خسارت ۳۰۰ میلیاردی به علمکوه توجیهپذیر نیست. شماره ۴۴۳۸، ۲۹ بهمن.
کلارنا. (1399). تخریبهای زیستمحیطی علمکوه و تخت سلیمان توسط معدن سنگ کلاردشت.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. (1358).
استاندارد ملی ایران. (1401). مسئولیت اجتماعی و خیر همگانی-راهنما (شماره 22910).