نقش صبوری در فرآیند تربیت اجتماعی و فرهنگی
✍? مهدی معصومی
در دنیای پرشتاب امروز، بسیاری از کنشگران اجتماعی، فعالان رسانهای، مربیان فرهنگی یا حتی شهروندان دغدغهمند، خود را در برابر «جهل عمومی» مسئول میدانند. آنان با نیت خیرخواهانه، تلاش میکنند دیگران را نسبت به یک موضوع مهم، آگاه کنند: مسائل زیستمحیطی، سبک زندگی، شهروندی، سواد رسانهای، تاریخ یا حتی اخلاق روزمره.
اما مشکل زمانی آغاز میشود که این فرآیند آگاهیبخشی، به یک تلاش عصبی، شتابزده و تحکمی بدل شود. در این حالت، به جای اینکه مخاطب به دانایی برسد، ممکن است احساس تحقیر، تحمیل یا حتی طرد شدن کند.
در واقع، آگاهیبخشیِ واقعی، نیازمند تربیت ذهنی است، نه تحمیل ذهنیت.
---
جامعه، کودکی در مسیر بلوغ فکری
میتوان جامعه را همچون کودکی دانست که تازه در حال کشف جهان پیرامون خویش است. ممکن است اشتباه کند، فریب بخورد، یا درگیر تجربههای غلط شود. اما هیچ پدر یا مادری فرزند نوپای خود را بهخاطر زمین خوردن سرزنش نمیکند. بلکه کنار او راه میرود، دستش را میگیرد، گاه همراهش میافتد، اما هیچگاه رهایش نمیکند.
همین منطق تربیتی باید در فرهنگسازی اجتماعی نیز جاری باشد.
نباید انتظار داشت یک فرد، یک گروه یا یک جامعه که سالها در تاریکی یا بیخبری به سر برده، با چند جملهی درست یا یک پست اینستاگرامی، مسیر خود را عوض کند. مسیر آگاهی، نیاز به «همراهی» دارد نه صرفاً «ارائه حقیقت».
---
«تاتیتاتی فرهنگی»: استعارهای از آگاهی آرام
اگر بپذیریم جامعه همانند کودکی است که تازه راه افتاده، پس وظیفهی ما آن است که در آگاهیبخشی، نهتنها آموزشدهنده، که همراه نیز باشیم.
ما باید تاتیتاتی کنیم؛
یعنی بخشی از مسیر اشتباه را با او برویم،
از بالا نگاهش نکنیم، بلکه در سطح او بایستیم،
اجازه دهیم اشتباه را تجربه کند، اما رهایش نکنیم،
تا در زمان خودش، با منطق درونی خودش، به درک و انتخاب مسیر درست برسد.
این رویکرد نهتنها اخلاقیتر است، بلکه مؤثرتر نیز خواهد بود. چرا که آنچه از مسیر تجربه و احترام به دست آید، ماندگارتر از دانشی است که از بالا بر سر مخاطب کوبیده شود.
---
نتیجهگیری: صبر، مهمترین ابزار روشنگری
فرآیند آگاهسازی اجتماعی، بیش از آنکه نیازمند دانش و منطق باشد، نیازمند «صبر فرهنگی» است. صبری که اجازه دهد جامعه راه خودش را پیدا کند، حتی اگر دیر. مهم آن است که راه را نبندیم، تحقیر نکنیم، رها نکنیم.
در نهایت، ما مأمور به روشنگری هستیم، نه مسلط به نتایج آن. و گاهی بزرگترین خدمت به آگاهی، آن است که با فروتنی، کنار مخاطب راه برویم، نه روبهرویش بایستیم.