شهردار ارومیه بود، ولی بعد از شروع جنگ استعفا داد و برگشت به سپاه.
هنگام حصر آبادان، وقتی راههای زمینی آن شهر توسط ارتش بعثی مسدود شده بود، به همراه یکی از دوستانش به بندر ماهشهر رفت تا از راه آب خودش را به آبادان برساند.
(صبح همان شبی که به سمت ماهشهر حرکت کرد، مراسم عقدکناناش بود.)
وقتی به ماهشهر رسیدند،ناخدای تنها لنجی که حاضر بود به آبادان برود، گفت:
"لنج من پر از کیسههای آرد است و تا تخلیه نشود حرکت نمیکنم؛ اما کارگر پیدا نکردم."
شهید مهدی باکری و دوستش شهید حسن شفیعزاده دو روز تمام و به تنهایی ۱۳۰۰ کیسه آرد را به دوش کشیدند، تا بتوانند هر چه زودتر راهی آبادان شوند؛ با یک خمپاره ۱۲۰ میلیمتری.